نقدی بر معصوم مرده نمایش حاضر در جشنواره تئاتر استان آذربایجان غربی
«معصوم مرده»ساعاتی نفس گیر ،پر تنش و پر استرس
ژاک کوپو بر این باور بود که «معمولا بعضی وقتها حرکت در صحنه توسط بازیگر و کارگردان ذهن تماشاگر را آشفته میکند»
به گزارش خبرنگار ایران تئاتر از آذربایجان غربی ، نقد و بررسی نمایش معصوم مرده نوشته ی میثم فرهمندیان و کارگردانی مرتضی نورپور به قلم ابراهیم ابراهیمی منتقد سی و دومین جشنواره تئاتر استان آذربایجان غربی منتشر شد.
نمایش «معصوم مرده»
نویسنده: میثم فرهمندیان
کارگردان:مرتضی نورپور
منتقد : ابراهیم ابراهیمی
نمایش «معصوم مرده»ساعاتی نفس گیر ،پر تنش و پر استرس را به نمایش میگذارد.از همان ابتدای کار شاهد یک نا آرامی و یک هیجان در کار میشوییم که این نا آرامی کم کم خود را به لابهلای سکوتهای موجود در کار می کشد و در نهایت آن سکوت مرگ باری که در آخرین صحنه همه را مات و مبهوت خود میکند.داستان «معصوم مرده» حکایت مردمانی درمانده است،مردمانی که در جامعهی ما کم نیستند.داستان یک خودکشی مرموز را در یکی از تونلهای حفاری شده مترو در تهران روایت میکند،هر چند این آخرین صحنهی نمایش است اما کنش اصلی داستان است که باقی اتفاقات حول این کنش روی میدهد.منیر و کریم در گذشته دچار گناهی شدهاند که خودکشی فرامرز همسر قبلی منیر متاثر از این گناه بوده است،منیر دو فرزند به نامهای نوشین و ماهان دارد،که در لابه لای دیالوگها و کنایههای منیر و کریم مشخص میشود که آنها فرزندان نامشروع کریم هستند که خود همیشه فکر میکنند که فرزند مرد دیگری هستند که خودکشی کرده است.این رابطهی نامشروع کریم و منیر مرگ مرموز فرامرز را توجیه میکند.مرگی که مانند سایهای شوم(از دید منیر) هیچگاه رهایشان نمیکند.در نقطه مقابل منیر و کریم ما شخصیتهای عباس و نوشین را داریم،عباس همسر نوشین یک معتاد است که صحنهی اول با درگیری او و مادر زنش(منیر) شروع میشود،نوشین همسر عباس تاکسی عباس را فروخته و اکنون در یک آرایشگاه زنان با پولی که از بابت فروش تاکسی به دست آورده است برای خود کاری دست و پا میکند.نکته اینجا است که نوشین برای تامین مخارج خود و عباس مجبور میشود تن به کاشتن بچهی دیگران در رحم خود بدهد،نقطهای که در گیری و تنش کار را چندبرابر میکند و باعث گرهگشایی از راز خودکشی فرامرز میشود،کاراکتری که راز نوشین را آشکار میکند،راحله خواهر منیر و یک زن مطلقه است.شخصیت ماهان نیز دیگر شخصیتی است که در این دریا پر تلاطم خانوادگی با مشکلات خاص خود درگیر است.
سعی کردم مختصر و مفید خلاصهای از نمایشنامه را اینجا تشریح کنم.چند نکته در نمایشنامه برای من بسیار قابل توجه است،من بر این باورم نویسنده به شدت تحت تاثیر نمایشنامهای به نام «آگوست؛اوسیج کانتی» نوشتهی«تریسی لیتس» هست که با حال و هوای «اتوبوسی به نام هوس» اثر تنسی ویلیامز در هم آمیخته است.نمایشنامهی لیتس نیز بعد از یک خودکشی اتفاق میافتد جایی که پدر خانواده به خاطر مریضی لاعلاج همسرش خود را غرق میکند و فرزندان خانواده بعد از مرگ پدر همه زیر یک سقف جمع میشوند برای آنکه مادر داغدیده و البته پرخاشگرشان (مانند منیر) را دلداری دهند، اما بزودی با جمع شدن اعضای خانواده، ریشه اختلافات قدیمی خودش را نشان می دهد و زبان تند مادر خانواده نیز باعث سلب آسایش باربارا (دخترش) می شود که خودش در حال حاضر رابطه خوبی با بیل همسرش ندارد و زندگی آنها نیز در حال فروپاشی است(مانند عباس و نوشین) و... در این نمایشنامه نیز در آخر کار کل رابطهها از هم میپاشد.نکتهی دیگری که برای من قابل توجه بود اکت اصلی هردوی این نمایشنامهها یعنی«آگوست؛ استیج کانتی» و «معصوم مرده» هر دو در دور یک میز غذاخوری اتفاق میافتند.لازمهی اینکه بتوان در همچین فضایی ،زیر یک سقف و به دور یک میز تمام این کنشها را به خوبی پیش برد،اطلاعات کافی از ویژگیهای روانشناختی این شخصیتهاست،بلاخص در کاری مانند «معصوم مرده» که هریک از شخصیتها دنیای خود را دارند و هیچ یک از آنها یک نقش کانونی ندارد،حتی راحله و ماهان. سالها پیش " تنسی ویلیامز " با اثر مشهور و ماندگاری به نام « اتوبوسی به نام هوس » توانسته بود فضا و شخصیت هایی را زیر یک سقف ترسیم کند که تقابل آنها با یکدیگر همانند یک کلاس روانشناسی بی نظیر با رعایت ریز ترین جزئیات رفتارشناسی بود.حال اینکه متن میثم فرهمندیان با توجه به اینکه من فکر میکنم از این دو اثر متاثر بوده است.اما نباید از این نکته غافل شد که او به خوبی توانسته است جامعهی ایرانی را به تصویر بکشد و همانگونه که لیتس توحش آمریکایی را در یک اثر رئالیستی به نمایش میگذارد.گرچه در وهلهی اول من فکر میکردم که بیش از حد بر رفتار منیر تاکید کرده است اما با گذشت کار متوجه خواهیم شد که هر یک از این شخصیتها بسیار به خوبی پرداخته شدهاند.نمایشنامه دارای پیرنگ و ساختار بسیار خوبی است و مخاطب حتی یک لحظه هم قادر نیست لحظهی بعدی داستان را حدس بزند.
کارگردانی:
من بر این باورم که همیشه اجرای کارهای رئال بسیار دشوار و چه بسا طاقتفرسا است و همیشه احتمال این وجود دارد که مخاطب را خسته کند،و ریتم کار از دست برود.کارگردان نمایش «معصوم مرده» تا حد زیادی توانسته است،که اجرای خوبی از نمایش ارائه کند.اما چند نکته به نظرم رسید که اشاره کردن به این موارد شاید خالی از لطف نباشد.کارگردان نمایش در بعضی از قسمتهای کار دچار نوعی هیجان شده است،هیجانی که اصلا لزومی ندارد،بلاخص در دو صحنه از کار این هیجان قابل مشاهده است،و آن دو تا صحنه دقیقا همان صحنههایی هستند که منیر و کریم تنها میشوند و از گذشتهی خودشان میگویند.گذشتهای که مسئلهی اصلی داستان و گره کار است.این دو صحنه به یک سکوت احتیاج دارند،کلمات باید آنقدر دقیق و شمرده ادا شوند که این اکت تا آخر کار در ذهن مخاطب بماند،من احساس میکنم که کارگردان برای اینکه در دام افت ریتم نیفتد،این دو صحنه را نیز به منوال صحنههای دیگر گرفته است.لازمهی این دو صحنه به شدت سکوت است.این سکوت است که ذهن تماشاگر را به اصل ماجرا هدایت میکند. نکتهی دیگری که در این کار قابل نقد است ،بعضی از صحنهها به شدت شلوغ هستند،این کار از لحاظ دیالوگ به اندازهی کافی تنشزا هست و در بعضی از جاها باید از کارگردانی کردن صرف نظر کرد.در قرن بیست و یکم و هزارهی سوم جنبشهای جدیدی از کارگردانی شکل گرفته است که یکی از این جنبشها«non-mise en scéne» است،این جنبش توسط «کلود رژی» و بر اساس نظریات ژاک کوپو بنیاد نهاده شده است.معنای این اصطلاح«عدم کارگردانی» است.این جنبش معتقد است که باید یاد بگیریم در برخی از نمایشنامهها و یا در قسمتی از آنها کارگردانی اصلا لازم نیست.ژاک کوپو بر این باور بود که «معمولا بعضی وقتها حرکت در صحنه توسط بازیگر و کارگردان ذهن تماشاگر را آشفته میکند» بر همین اساس کلود رژی که بنیانگذار نظریهی«عدم کارگردانی» است،اظهار میکند که باید بعضی وقتها بعضی از اعمال روی صحنه را به تماشاگر یا مخاطب سپرد،کارگردان در این لحظهها حق ندارد تصویر سازی کند چرا که کارگردانی به یک «میزان-تروپ» تبدیل میشود.(میزان تروپ مردم گریز).یعنی اگر کارگردانی بخواهد همینگونه تصاویر آماده را به ذهن تماشاگر تحمیل کند،خواه نا خواه این «میزان تروپ» روی خواهد داد.خوشبختانه مرتضی نورپور تا حدی توانسته است که این «میزان تروپ» را کنترل کند،اما باز باید بیشتر تلاش کند.چون همانگونه که در بررسی متن هم اشاره کردم خود دیالوگها به اندازهی کافی هیجانزا هستند و کلود رژی گفتنی بعضی وقتها بعضی از اکتها به اشارهی یک انگشت حل میشود.اما در مورد بازیها من فکر میکنم با توجه به آنچه در بارهی کارگردانی گفتم،بازیها خواه نا خواه تحت تاثیر این گارگردانی قرار گرفتهاند.اما بر این عقیدهام سه بازی موفق در کار وجود دارد که کاملا درک درستی از موقعیتهایشان دارند.بازیگر منیر از همان ابتدا ویژگیهای این شخصیت و نشانههای روانی وی را به خوبی ارائه میدهد.در مورد بازیگر نقش کریم و ماهان نیز این اتفاق به خوبی افتاده است.در کل میتوانم ادعا کنم که ما شاهد کار خوب و منسجمی بودیم.
نمایش معصوم مرده نوشته ی میثم فرهمندیان و کارگردانی مرتضی نورپور شرکت کننده در سی و دومین جشنواره تئاتر استان آذربایجان غربی .