در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش مده آ نوشته عزیز نعمتی و کارگردانی شبنم یوسفی

اثری پر از محتوای انسانی خلق

تئاتر آذربایجان غربی- رسول بانگین؛ اوریپید درام نویس شهیر یونان در سه گانه ( آشیل، سوفکل و اوریپید ) بازویی پرتوان برای تئاتر آنروز یونان بود. تاجرزاده بود و نقاشی ،  موسیقی، ورزش  و فلسفه می دانست. به روایتی در طول حیاتش نودودو نمایشنامه نوشته است  و بیست و دو بار در فستیوالهای دیونیزوس شرکت کرده و ۵بار جایزه اول را برده است. از وی اکنون نوزده نمایشنامه در دست است که هفده تای آن تراژدیست. اوریپید بر خلاف سایر همتایانش بیشتر در متونش روابط انسان با انسانی دیگر را مطرح و کمتر به روابط انسان و خدایان می پردازد. او در آثارش خدایان اساطیری را میشکند و به ستیز با خرافات رایج میرود و فلسفه را وارد تئاتر می کند و با تجدید  افسانه های قدیم و ابداع موضوعات نو برای متون نمایش هرچند در دوره حیاتش دیرتر مقبول عامه مردم میشود اما پس از مرگش بیشتر و بیشتر بر شهرتش افزوده میگردد. در غالب نمایشنامه های اوریپید شخصیت زن بسیار چشمگیر مورد توجه قرار گرفته و ویژگی های روانی و ماهوی زن بررسی و مطرح میشوند. در نمایشنامه آلسست فداکاری های یک زن نسبت به شوهر بی مهرش نشان داده می شود ودر آندروماک که از ایلیاد اثر حماسی هومر الهام گرفته شده است، آندروماک دختر پادشاه تب که همسر هکتور یکی از قهرمان ترواست  شوهرش راعاشقانه دوست می دارد هرچند وی عازم نبرد تن به تن با آشیل در جنگ ترواست و ممکن است که دیگر هرگز باز نگردد. نمایشنامه مده آ در سال ۴۳۱ قبل از میلاد به رشته تحریر در آمده است. اوریپید در این اثر روایت گر زنی است که تحت ظلمی عظیم به انسانی کینه جو مبدل می شود. مده آ بخاطر شوهرش ، پدرش را فراموش و برادرش را کشته و گنجینه اجدادی اش « پشم زرین » را به یغما می برد و نیز نقشه ی قتل پلیاس را ترتیب می دهد. او اما نسبت به همسرش از نهایت مهر و وفا برخوردار است  و برای او دو کودک به دنیا آورده است . اما در نهایت وقتی می فهمد که همسرش برای ازدواج با دختر کرئون قصد ترک او را دارد بسیار دهشتناک کودکان خود را به دست خویش می کشد. در دیگر نمایشنامه ی او همچون زنان تروا، ایون، ایفی ژنی در تورید، ایفی ژنی در اولیس، زنان فینیقی، الکترا، هکاب، باکائه، اورست، هراکلس، فرزندان هراکلس، هلن و ملتمسان شخصیت زن بسیار حضوری موثر دارد.

و اما چندی پیش نمایشنامه مده آ، اینبار به قلم استاد عزیز نعمتی از ادیبان و شاعران بنام ادبیات کردی کورمانجی در شهر ارومیه به روی صحنه رفت. وی در حوزه شعر و نقد ادبی بسیار نوشته است و هرچند در زمینه نمایش کم کارتر بوده اما تاریخ ادبیات نمایشی جهان را بسیار خوب می داند و با آن آشناست و با اقتباس از این اثرجهانی و ارزشمند، جهانی نو برای مده آی اوریپید خلق می کند و مده آی خویش را در کردستان کنونی به دنیا می آورد. اقتباس یک گونه ادبی مهم در حوزه ی ادبیات است که در تئاتر و حتی در ادبیات داستانی و سینما نیز بسیار مورد استفاده قرار میگردد. اقتباس را می توان تکنیکی دانست که درآن نویسنده علی رغم حفظ چهارچوب اصلی اثر اولیه می تواند منجر به خلق مستقل و یا غیرمستقل اثر ثانویه شود که خود آن اثر ثانویه دارای ماهیت و طبقه ی فکری یکتا و مختص خود باشد. در این اقتباس جسورانه، استاد نعمتی با کنار زدن منطق و استدلال های دنیای قدیم اثر و توسل به زبانی شاعرانه و لطیف که زیبنده زنان کردستان است، اثری زیبا و نغز پر از محتوای انسانی خلق کرده است. در مده آی وی برخلاف مده آی اوریپید که جهت تصاحب قدرت با تکیه بر تعقل مجاز خود دست به آن کشتار فجیع می زند، نه تنها بر سر تصاحب قدرت نمی جنگند بلکه با واگذاری آن با عاطفه ای  نفس گیر جهت بدست آوردن حقوق اولیه خود دست به دامان پدر، همسر و فرزندان خود می شود تا زیستنی چون انسانی آزاد و وارسته را در دنیایی چنین زن ستیز بیازماید و با کنار زدن پرده های زور و ستم و فشار، خود را از چنگال دهشتناک قرن ها خودسوزی و سم خورانگی و به دارآویختگی برهاند و تاوان اشتباه ناکرده اش را نه با اشتباه بلکه با مهر انسانی اش پرداخت و همنشین خواب راحت مردانس شود. آری مده آی نعمتی میلی به قدرت اساطیری ندارد و میل او به آزادی سرمه ایست که آزادانه بر مژگانش خط باور بیندازد  و به آزادی نجیبیست  که او را از بستر مردان به بستر حیاتی جاودانه گریز می دهد. و شاید تنها وجه مشترک این دو مده آ، عشق افلاطونی آندوست که اوریپید اما در نهایت از این گرایش فکری پشیمان شده و به خواستگاه  ماورایی دیونیزوسی خویش مراجعت میکند اما نعمتی چون شاعری معتقد همچنان به رهایی آسمان از بند زمین امیدوار است. به روایتی دیگر مده آی او همان مده آی اوریپید است اینبار با لباس نو در جغرافیایی کنونی تر که برخلاف مده آی مطلق کش فرزند کش، ندایی آسمانی او را از قتل فرزندانش نهیب می زند و به پیروی از پدر اجدادی اش، ابراهیم که با ندایی اسماعیل را از مرگ رهانید، وی نیز فرزندانش را از مرگ می رهاند و خود قربانی آنچه می شود که نسبت بر او تحمیل داشته اند و به تنهایی تقدیر خویش و هزاران زنی را که هم تقدیر با اویند را بر دوش می کشد و به سوی دنیایی دیگر میرود که شاید همان آتلانتیس گمشده ی او باشد که خدا آن را بهشت نامیده است .

در مده آی اوریپید، دخترکشی در تقابل با پدر کشی ادیپ به جریان می افتد. عقده ی ادیپ در تراژدی سوفکل اینبار با هامارتیایی نو در تراژدی مده آ تصویر می شود و هردو با بار منطقی اساطیری و اجماع خدایان کهن به خیانتی فجیع می انجامند اما لطافت و جهان بینی قتل ستیز مده آی استاد نعمتی، متن را نه تنها عاری از هامارتیای متداول تراژدی باستانی می سازد بلکه امید به رستگاری را جایگزین تمام خودکامگی خدایان زوروزر می نماید و نشان می دهد که جغرافیای کردی حتا اگر محل فرود ادیپ ها و مده آ ها و پرومته ها باشد در نهایت به واسطه آن چه در آن به مهر و زیبایی جاریست، آوای سرخ قربانگاه های یونان را مبدل به بانگ خروس گندمزارهای قومی می کند که بر بلندای تاریخ تصاحبگر نیکی و عدل و ستایشگر پرواز رفیع عقاب های بلند نظر بوده اند. در مده آی کردی برخلاف نوع یونانی اش ، او بزرگ زاده ای از خاندان بزرگ انباشته در جاه و مقام  اجدادی اش نیست بلکه او چونان مردگان از خاک بر می خیزد. مرده در خاکی که او را زنده در خاک کرده است . زن در جامعه ی سنت زده ی سنت گریز این جغرافیای به تاراج رفته، زنده به گور عاطفه مردیست که مهر او را به غل و زنجیر می بندد و برای رسیدن به آسمان تمام زمین همسرش را به جهنم می کشاند و همه ی این را نه از روی تعقلی که وی را به مقام و قدرت می رساند بلکه از روی جهلی به انجام می رساند که وی و نزدیکانش را به سعادتی ابدی در آنسوی خط آسمان سوق می دهد و این است که مده آ همانگونه که از خاک بر می آید در انتهای نمایش دوباره به خاک برمیگردد و زمین و سرنوشت زمینی اش را بسوی تقدیری مبهم اما امیدوار بردوش می کشد و برای رهایی نسل زن از این فرجام بد به همه ی آنچه هست پشت میکند.اما در مده آی اوریپید زنی که او خلق کرده است پس از کشتار فرزندانش، همچو جادوگری پیر سوار بر اسبی بالدار به آتن می رود و وجه اساطیری اثر برخلاف مده آی کردی که بسیار امروزی است افسانه وار تثبیت می شود. هرچند در اجرای صحنه ایی این اثر بعضی از دیالوگ های مهم، ناآگاهانه حذف شده اند و به نوعی متن را عقیم برگزار کرده اند اما در خوانش مکتوب اثر رنگ و لعاب قوی آن با جهان بینی شرقی بازخوانی جدیدی به خوانشگر می دهد و طراز فکری نویسنده کرد زبان آن را با سیر متداول تفکر یونان باستان به خوبی تمیز می دهد و آداپته کردن زن کهن از دنیای غرب با زنی کنونی از دنیای شرق، ما را بیشتر و بیشتر با تفاوت و تقارن در اندیشه غالب در این دو متن آشنا می سازد که جایی بس دور زنی برای چه چگونه می جنگد و جایی این چنین نزدیک به ما زنی دیگر چگونه رفتن را به جنگیدن و به خاک و خون کشیدن عزیزانش ترجیح می دهد. پیش تر جایی اما خواندم کسی یا کسانی این نوشته متاخر استاد نعمتی را کپی دانسته و مواخذه کرده اند که برایم بس جالب بود که ایشان یا مده آی اوریپید بزرگ را نخوانده اند یا مده آی نعمتی را. یا آنکه هردو را خوانده اند اما هیچ از جریان اقتباس نمی دانسته اند که اینچنین اضافه شدن این اثر زیبا به جرگه متون کردی کرمانجی را - که از فقر مفرط متون نمایشی در حال زار است- ناشکیب قدر ندانند و کفران نمایند که این متن حتا اگر کاملن از روی متن اوریپید هم نوشته شده باشد باز به آن کپی اطلاق نمی شود و آن را متن ترجمه شده می نامیم که امید می رود این اثر پویا سالیانی دیگردر  معیت گروه اجرایی دیگر طی طریق نموده و بانگ رهایی زنان این سرزمین را به گوش آنانکه از همه فقط هیچ را می دانند برساند و زنان و مادران و دختران کردستانی ام در دنیایی آرامتر از ظلم و تبعیض و زور زیست کنند و قدر بینند. در نهایت نوشتن این متن را به استاد نعمتی شادباش میگوییم و امیدواریم همچنان در ساحت نمایش قلم بسرایند و ادبیات نمایشی کرمانجی را بیش از این با خاطره ی رونق و غنا همراه سازند.

این متن برای نخستین بار به کارگردانی شبنم یوسفی در شهر ارومیه به صحنه رفت. نمایش در مقام اجرا،  با آمبیانس و اتمسفری درخور به روی صحنه رفت. فضا برای چنین متنی قابل توجه و گزینش نور و تاریکی کمک شایانی به انتقال محتوی نموده بود. موسیقی هرچند بسیار خلوت اما صدایی نیک داشت برای باروری بغض فروخورده مده آ. هرچند وجود یک یا چند ساز کوبه ای جهت دستیابی به ضرباهنگ بهتر ضروری می نمود. طراحی صحنه موجز اما غفلت زده همان نیز غالبن بی استفاده می ماند و آویزانی چند زنجیرو طناب از سقف که می توانست بسیار بسیارتر مورد استفاده ی حرکتی و کنش بازیگران قرار گیرد غیر از یکی دوبار آنهم به معمول ترین شکل معمول هیچ کاربردی از آنها استخراج نمیشود. نمایش را چندتن بازی ساز گاه به سان همسرایان تئاتر کلاسیک همراهی می کردند . که هرچند اگر آنها را از نمایش جدا کرده و تک بازی بازیگر اصلی را مجزا مجسم کنیم کار به شدت ملال آور و یکنواخت خواهد شد اما همانها نیز به درستی روی صحنه هدایت نشده و به غیر از یکی دو فرم در خور، بسیار ابتدایی و محتاطانه به خلق تصویر اقدام میکنند وما را به تثبیت این فرض می کشانند که وجود آنها صرفن جهت پر کردن فضا و خلاء های جا مانده از بازی اصلی طراحی و ایجاد شده است و در کنش و انتقال فکر و محتوای اثر به کمترین شکل ممکن ابراز وجود می کنند. استفاده از بازیگران تازه کار در این اثر قابل تقدیر و احترام است، اما کاش در نمایش از مجید درویش نژاد عزیز نیز که تجربه ی بیشتری از بقیه دارن استفاده نمی شد تا آهنگ صدا و جسارت حرکاتش ،غالب بر کل بازی سایر بازیسازان نمیشد و چشم ها را بیش تر از آن به سوی خود نمی کشاند که در این نوع بازی ها، همه یکی هستند و یکی همه، و جدایی یکی از حیث کیفیت و جنس بازی ،  فرم را فدای یک گزینش غلط می کند. شبنم یوسفی بازیگر خوبی است . او را پیشتر در آثار دیگر بسیار درخشان تر دیده ایم، انتخاب این متن و این نقش در این ساحت ،  جسورانه و نیک است. اما وی اینبار نه در مقام بازیگر چیزی به خود اضافه میکند و نه سودای بازی درخشان، اجازه ی تمرکز بیشتر و لازمتر در حوزه ی کارگردانی رابه او داده است. کاش و کاش او در اولین تجربه کارگردانیش هرگز آن نقش را بازی نمیکرد و با واگذاری آن به فردی دیگر می توانست با استقلال و تمرکز بیشتر به هدایت بازی سازان و نقش مده آ پرداخته و نمایش را از ورطه تکرار و یکنواختی مزمن برهاند. خستگی وفشار اجرای روزهای پیش بسیار در صدایش محسوس بود و با خوانش متن صرفن با صدای بلند چون سخنرانان تازه  از جنگ آمده آنهم با میزان ها و حرکاتی بی هدف و تکراری و سرگردان در صحنه، بازی خود را در حد یک اجرای نمایش نامه خوانی تقلیل داده بود و هرچند با تحمل فشاری مضاعف بر صدا و بدنش سعی در بازسازی و ارائه بازی موجه تری خود داشت اما متاسفانه چون همان بازی سازان نمایش، بدون تاثیری بر مخاطب خویش، نمایش را به پایان می رساند. هر بازیگر خوبی زمانی بازیگر خوبی است که درست و فهیمانه هدایت شود و شبنم یوسفی در اولین تجربه کارگردانی اش، نه آنقدر تجربه ی بازیگری دارد که بتواند بازی خود را به تنهایی نجات دهد و نه هیچ از کارگردانی می داند که بتواند کلیت نمایش را به سمتی قابل قبول هدایت نماید. به اعتقاد من هنر یعنی تاثیر و تاثر و اگر نمایشی در طول اجرای خود نتواند برای دقایقی ضربه ایی مهیب بر روان ما وارد کند و لحظه ایی موهای تنمان را سیخ و گاه اشکی را از چشمانمان جاری سازد و قدرت تعقل را در وجودمان بیدار نماید چگونه می تواند به اثری ماندگار در روح و روان مخاطبش تبدیل شود. اینک که اجرای این نمایش به پایان رسیده است کدام صحنه و کدام لحظه و کدام موقعیت نمایشی همچنان در درونمان سنگینی می کند و چون آزاری زیبا آزاد شده است و همچنان وجودمان  را به تفکر و تعقل و خلق احساسی مجدد وا می دارد؟ اگر او به جای بر دوش کشیدن کارگردانی و همچنین بازیگری نقش اول این اثر یکی از این دو را گزینش می کرد بی شک هم از لحاظ معیارهای بازیگری به سطح عالی تری میشتافت و هم از حیث کارگردانی می توانست اجراگر خوبی از چنین متن پر ملاتی باشد که در شرایط کنونی به زعم من، هرگز خوانشگر خوبی ازمتن نبوده و به ناچار آنرا برای نجات نمایش خویش رها کرده و ظرافت های متن پشت ناشیگری های اجرا محصور و محبوس مانده است.  هر کارگردان درستی می توانست بجای استفاده از این بازی سازان که هدایت شان در طول کار بسیار سخت و زمان بر است با حذف آنها و استفاده از همان طناب های آویزان از سقف و صرف حضور بازیگر مده آ به بهترین شکل ممکن این نمایش را اجرا و ارائه نماید که بسیار هم خلاقانه و بکر و موثر جلوه می نمود. در حاشیه ی اجرا نیز عکس هایی از اجرای  نمایش مده آ در یکی از کشورها دیگر منتشر شد و پخش کنندگان آن، میزان سن های مده آی شبنم یوسفی را با میزان سن های مشابه آن نمایشها مقایسه کردند و با دال بر این شباهتهای انکارناپذیر، جریان کپی برداری از آن نمایشها تاکنون نیز نقل محافل است که به اعتقاد بنده برای کارگردانی نوپا که تازه می خواهد وارد این عرصه سخت شود استفاده و کپی صحنه های قبلن استفاده شده به خودی خود اشکالی ندارد اگر که کمی آگاهانه تر رفتار کند و درآفیش و بروشور خود قید کند که نمایش با نگاهی به فلان نمایش به کارگردانی فلان کارگردان تولید شده است و این چنین هم خود را از اتهام دزدی و کپی که بشدت نیز غیراخلاقیست برهاند. بنده باز در این خصوص قائل به سختی نیستم و عدم ذکر همین مطلب را نیز به دلیل  عدم آشنایی کارگردان با قواعد کار می دانم. چرا که کپی کاری می تواند اولین راه برای کسب تجربه برای یک هنرجوی جوان باشد تا میزان قدرت بازسازی خود را بسنجدو محک بزند. همانند نقاشی تازه کار که ابتدا از روی نقاشی های سایر اساتید کپی می کند تا ترکیب رنگها  و مناظرو مرایا را بشناسد و سپس دست به خلق اثر بکر و تازه ی خود میزند. در نهایت مایه ی مباهات و دلگرمی است که اثری دیگر به زبان کردی در شهر ارومیه به صحنه رفت و با استقبال خوب تماشاگران مواجه گشت که همواره حامی تئاتر این شهر بوده و امید که خواهند بود. برای تمام عوامل این نمایش آرزوی روزهای بهتر دارم و منتظر کارهای دیگر از این دوستان خواهیم بود که حضورتان شمع امیدیست برای شهری که به این اتفاقات هنری به شدت نیاز دارد.

نوشتن این نقد نیز به پیشنهاد و اصرار دوستان و به دلیل شائبه های موجود در تفاوت نقد و تخریب نگاشته شد. که نقد هرچند تلخ و گزنده چگونه می تواند هنرمندی را در تولیدی دیگر یاری رساند تا به ساحت های استاندارد  تولید نزدیک تر شود و تخریب چگونه می تواند او را از هر آنچه خلق محتوا و هنر است دور و منزجر سازد. هرچند می دانم و می دانیم که تحمل و نقطه جوش مردم ما بسیار کم و پایین و ناامید کننده است اما بنده آگاه بر این موضوع دست به قلم برده و به کنکاش کار پرداختم امید که روزی هم قلم ما نافذ باشد و هم آستانه تحمل مان در شنیدن انتقاد وسیعتر. پساپیش عذر خواه دوستانی هستم که با خوانش این متن ممکن است لحظاتی برنجند اما تیغ یک جراح پس از دردی عظیم، حامل خبر خوش سلامتی است خوشحال و مفتخرم که همکاران کسانی چون شمایم و خوشحالترم از بابت همه ی محبت هایی که به بنده دارید.

 

 




نظرات کاربران