هنرمندان تئاتر ماکو به استقبال نوروز رفتند

اجرای نمایش آیینی سنتی «کوسه یا کوسا گلین» در روستاهای شهرستان ماکو به اجرا در آمد. 2

اجرای نمایش آیینی سنتی «کوسه یا کوسا گلین» در روستاهای شهرستان ماکو به اجرا در آمد. 2

اجرای نمایش آیینی سنتی «کوسه یا کوسا گلین» در روستاهای شهرستان ماکو به اجرا در آمد. 2

اجرای نمایش آیینی سنتی «کوسه یا کوسا گلین» در روستاهای شهرستان ماکو به اجرا در آمد. 2
نمایش آیینی سنتی «کوسه یا کوسا گلین» در روستاهای شهرستان ماکو به اجرا در آمد.
به گزارش خبرنگار ایران تئاتر در آذربایجانغربی، هنرمندان تئاتر گروه نمایش درامای ماکو با همکاری و تهیه کنندگی مؤسسه قالابوم در ۱۵ و ۱۶ اسفند ماه سال جاری نمایش نمایش آیینی سنتی «کوسه یا کوسا گلین» به نویسندگی و کارگردانی اسلام رندی در روستاهای شهرستان ماکو به اجرا در آوردند. اسلام رندی، بهمن مختارپور، حسین سیف الله زاده و اریا قهرمانزاده از بازیگران این نمایش بودند.
همچنین سعید پور قنبر به عنوان طراح لباس و میلاد آقا زاده به عنوان تصویر بردار با گروه اجرایی همکاری داشتند.
"کوسا گلین" دسته نمایش شادی آور هستند که در اواخر زمستان وارد شهر شده و با ورود خود نوید بهار را داده و با اجرای نمایش شادی و پایکوبی می کردند. گروه نمایشی کوسا گلین در سطح شهر جمع شده و یک نفر در پوشش کوسه و مرد بی ریش و زنی با لباس عروس و همراهانشان به اجرای نمایش پرداخته و وعده بهار داده و از مردم شادباش می گرفتند.
نحوه اجرای این مراسم به این صورت بود که معمولاً ۵۰ یا ۴۰ یا ۳۰ و یا ۱۸ روز مانده به عید نوروز چوپانان برخی از شهر ها و روستا ها دور هم گرد میآمدند و سپس پرتقال یا انار خریداری میکردند به آن در اصطلاح محلی «کوساپایی» گفته میشد . بعد چند نفر از آنها مامور میشدند که این میوهها را بین خانهها توزیع کنند این میوهها بشارتی بر آمدن کوسه و پارانش و فرا رسیدن فصل بهار و نوروز بود. دوسه روز پس از توزیع میوهها زمان اجرای مراسم فرا میرسید و گروه کوسا از خارج روستا با رقص و پایکوبی وارد روستا میشوند . این گروه از چهار شخصیت و در برخی از مناطق استان زنجان از پنج شخصیت اصلی تشکیل میشد که عبارت بودند از:
۱-کوسا ۲- گلین ( که به او صنم و عروش نیز میگفتند ) ۳- دؤل چالان ۴- تورباچی ۵- قاراکوسا «قاراکوسا» که نماد سیاهی و تیرگی بود در تمام مناطق آذربایجان در میان گروه کوسا گلین دیده نمیشد و در برخی مناطق مثل خرمدره در برابر شخصیت دیگری بنام « آق کوسا» که نماد روشنایی و پویایی بود ایفای نقش مینمود .
آق کوسا یک شلوار خیلی گشاد و یک جفت جوراب پشمی می پوشد و پاچه شلوار را در جوراب فرو میکند و ریسمان نازکی را محکم روی آن میبندد یک جفت چارق را به پا میکند و یک کپنک کهنه روی پیراهن بلندی که پوشیده به تن میکند و یک کمربند پهن هم روی آن به دور کمر می بندد و یک کلاه که از پوست بز سفید درست شده و به آن « کوسا بورکی » میگویند به سر میگذارد و یک چماق بزرگ به دست میگیرد و سه تا زنگ شتر هم از کمربند خود آویزان میکند که در تمام مدت بازی و راه رفتن و تکان خوردن صدا میکند . از موی اسب یا پشم هم یک سبیل کت و کلفت میگذارد . قاراکوسا هم مثل آق کوسا لباس میپوشد ولی در کلاه او فرق زیادی هست . زیرا کلاهش از پوست بز سیاه درست شده و طوری است که روی آن سه تا سوراخ وجود دارد و وقتی کلاه را به سر میگذارد تمام سر و صورت وگردنش زیر کلاه میماند و فقط از دو سوراخی که مقابل چشمانش تعبیه شده میبیند و با سوراخ سوم که مقابل دهانش قرار دارد حرف میزند . صنم که عروس آن جمع است . پسری تازه سال و نوجوان است که یک دست لباس و مرتب و تمیز زنانه به او میپوشانند . این لباس عبارت است از یک پیراهن بلند که تا پشت پا میرسد . دامن یا تومان کونیک و یا روسری چون لباس را پوشید یک دستمال هم دور سر خود میبندد و البته گاهی برای اینکه شناخته نشود یک روبند به صورت میزند گروه کوسا گلین پس از ورود به روستا برنامههای خودشان را آغاز میکنند کوسا و صنم با نوای موسیقی دول چالان شروع به رقص و پایکوبی میکردند و با خواندن شعرهایی به آواز، فصل زمستان و شروع فصل بهار و نوروز را نوید دادند . این رقصها و پایکوبیها بیهوده و تفننی نبوده بلکه به گفته استاد جابر عناصری... محصور در رازها و رمزها و استعاره ما هستند . یعنی استماد از نیروهای ماوراء طبیعی وخفیه برای مدد رساندن به مردم برای مقابله با سرما . گروه کوساگلین با کسب اجازه از صاحبان خانهها به داخل خانه روستاییان میرفتند کمتر خانوادهای پیدا میشد که در را به روی آنان باز نکند . چون را ندادن این گروه به خانه را گچسته و نامبارک و آمدنشان را شگون و مبارک و مایه خیر و برکت میدانستند گروه پس از ورود به خانه اقدام به رقص، آواز و شیرین کار میکردند.