نقدی بر نمایش رخ در رخ
کارگردان نتوانسته آنچه که در ذهن خود دارد به مخاطب القا کند
تئاتر آذربایجان غربی_ محمد کاظمی ، تئاتر برای من از خارج از سالن نمایش شروع می شود، دقت نظر در پوستر ، و تبلیغات محیطی و حتی بلیط رخ در رخ خبر از نمایشی همه چیز تمام میدهد
تئاتر برای من از خارج از سالن نمایش شروع میشود، دقت نظر در پوستر و تبلیغات محیطی و حتی بلیت رخ در رخ خبر از نمایشی همهچیزتمام میدهد بهمحض آمدن نور به همراه موسیقی نرم و آرام که تا به انتها دلنشین مینماید صحنهای میبینی با چند سطل فلزی آب، دو بسته علوفه در گوشهای و در گوشهی دیگر باکسی قرمزرنگ که بیشتر یادآور کیوسکهای تلفن در روزگاران گذشته است و شخصی با سری تراشیده با لباس راهراه با رفتار و حرکاتی غیرانسانی در درونش دیده میشود و در مرکز صحنه پودسی بزرگ که شیب تندی روبهجلو دارد، دو بازیگر زن که سفید پوشیدهاند در میانههای آن از درونش سر بیرون آوردهاند و تا آغاز نمایش با حرکاتی موزون و تقریباً هماهنگ به جلو و عقب سر خم میکنند گویی درد عمیق درونشان آنها را به این حرکات وامیدارد ..جوانی که تاکنون روی سطح شیبدار با حرکاتی عجیبوغریب بالا و پایین میرفت به آوانس میآید و با شیههای همانند اسبی عاصی و با زبانی الکن شروع به گفتن دیالوگهای آغازین نمایش میکند..نمایش رخ در رخ تا به انتها به ما بهسختی میفهماند شاهد زندگی زجرآور و سرنوشت محتوم چند اسب تا پایان نمایش هستیم. بیتعارف بهعنوان یک مخاطب باید بگویم این نمایش و تلاش تمام عناصرش( کارگردان، بازیگران،نور،موسیقی و طراح لباس و صحنه) را ناموفق ارزیابی میکند ..متن گنگ این اثر نمایشی بهشدت باعث سردرگمی مخاطب میشود و کارگردان بهزعم من خود نیز به این سردرگمی افزوده است و اگر این نمایش قصد رسانندن مفاهیم و یا پیامی نیز داشته به نظرم با توجه به رعایت خیلی از نکات ریز و ظریف در این اجرای یکساعته (تلاش خوب و روان بازیگران در ایفای نقش مطابق خواستهی متن و کارگردان، دقت در اجرای دکور و نور، انتخاب تقریبا مناسب لباس بازیگران) ناموفق بوده است و درنهایت کارگردان نتوانسته آنچه را که در ذهن خود دارد را بهواسطهی زحمات بسیار خود و گروهش به مخاطب القا کنند.
و آرزوی موفقیتهایی روزافزون برای اعضای گروه نمایشی سه و رخ در رخ.