در حال بارگذاری ...
...

به قلم عبدالرحمان عزیزی

نگاهی به آثار اولین جشنواره «تک نفره» بوکان

نخستین جشنواره « تک نفره » شهرستان بوکان با معرفی برگزیدگان این جشنواره به کار خود پایان داد . .بعد از فراز ونشیبهای بسیاری به همت هنرمندان پیشکسوت  گروه تئاتر کوچک  بالاخره  نخستین جشنواره تئاتر تک نفره بوکان  در نخستین روزهای بهمن ماه ۱۳۹۹ به ثمر نشست و اجراهای منتخب جشنواره  باحضور جمعی محدود از هنرمندان تئاتری و گروههای شرکت کننده  به دلیل رعایت پروتکل های بهداشتی و جلوگیری از شیوع کرونا به روی صحنه رفتند.این جشنواره در اولین دوره میزبان آثار شهرستان بوکان بود اما امید آن میرود که در دوره های بعدی میزبان آثاری از سایر شهرستان های استان و همپنین سایر استان ها باشد

نگاهی به آثار اولین جشنواره «تک نفره» بوکان

نوشته ای برای نمایش«لێمانگە ڕێن»

نمایش «لێمانگە ڕێن» با موضوع بمباران شیمیایی سردشت اولین اجرای جشنواره تئاتر تک نفره بوکان
نویسنده:محمد حسینی
کارگردان:یوسف فتحی
بازیگر :سارا عبداللهی

7تیرماه سال 1366 شهر سردشت
صحنه: گوشه ای از این سرزمین آبا واجدادی
بازیگران تن های بی روح تاول زده ، نور صحنه: چشم های بی رمق کودکی در گهواره
صدا : سینه خسته ومالا مال از عشقی که با سرفه های مکرراز آرارات تا بابا گورگور در آسمان لایتنهاهی خدا پیچیده است .
محمد حسینی به رسالت هنری خود بار دیگر فریاد بر می آورد اینجا هنوز بوی جنگ می دهد . بو ی خون ، بوی باروت ، بوی خردل ،بوی درد ورنج و فراموشی.
نمایش «لێمانگە ڕێن» حول این حادثه که نه به ملیت و قومیت ، بلکه دلیل انسانیت و احترام به همه کسانی است که مظلومانه قربانی شدند . در کوران حوداث و طی شدن ایام به دست فراموشی سپرده شده اند . می چرخد .
سارا عبدالهی ،تنها بازیگر نمایش در مویه گویی ومرثیه خوانی بر زندگی روزمره خانواده اش ، داستان زندگی را برایمان تعریف می کند که جنازه های بی رمق شان در جای جای این سرزمین غلتیده اند . زن تنها با سرفه های بی امان نشانه های از زندگی خانواده را بر درخت بی برگ می آویزد که تنها شاهد زنده این جنایت هولناک است و امید آن را دارد فردا برای دیگران بازگو کند .

 درختی که بجای برگ ،البوم عکس های یادگاری ، جامانه مرد خانه ، رسته میخک عشق دختر خانواده ، دسمال سرچوپی دامادی وتارای سرخ عروس را با خود به آینده می برد . درخت ریشه در خاک محکم می کند تا در آینده استوار بماند . وآینده گان فراموش نکنند که در هر خانه درختی است با خون آبیاری شده است .وحکایتهای بسیاری با خود دارد .
بازیگر با بیان خوب و بدنی آماده ترازوی صحنه را یک میزان نگه می داشت و با بازی کردن با کلمات وتن صدا از یکنواختی کار می کاست وبار روایی نمایش را یک تنه  و حساب شده که نشان از کارگردانی ومیزان سن طراحی شده داشت گوشه گوشه صحنه را بهم ارتباط می داد .
هرچند در لحظاتی از نمایش بی دلیل درصحنه رها می شد وکار از ریتم می افتاد اما کاری بود که با تماشاگرانش ارتباط برقرار می کرد و آنان را برای ادمه کار کنجکاوتر می کرد .
یوسف فتحی با رزومه ای که دارد کار گردانی قابل قبولی ارایه داد که نشان از حساستر شدن او و پیشرفتش در کار نمایش است .
برای گروه تئاتر هنر آرزوی موفقیت بیشتر واجراهای بهتر وماندگار هستم .

 

============================/

نوشته ای برای نمایش چهار وسی دقیقه به کارگردانی شهروز حاجی حسن


نمایش چهار وسی دقیقه دومین نمایش جشنواره تئاتر تک نفر بوکان به کارگردانی شهروز حاجی حسن بود
نمایشی که یاد مان آورد که زنان قهرمانان بی نام ونشان دوران جنگ هستند .
زنانی که هیچ وقت ازیاد ها پاک نمی شوند در ذهنها باقی می مانند اما در هیچ کجا نامشان ثبت نشده است .
قهرمان نمایش چهار وسی دقیقه زنی با هزاران امید وآرزو دنیایی پر ازسختی را پشت سر می گذارد که پر از اتفاقات تلخ وناگوار ی است که در حقیقت نمی بایست اتفاق بیافتد . دختر هنرمند نقاشی که با زبان هنر زندگی اش را نقاشی می کند و در تابلوهایی که معلق در هوا مانده اند ودر آن همه چیز ی دیده شود جز آنچه را که نشان می دهد .تابلوهایی که لحظه به لحظه زندگی خانواده ای که قربانی جنگ شده اند . مادر ، پدر ، وکودکان هم کلاسی و هم محله، عشق وآرزوهای برباد رفته زندگی که دیگر نیست . اما باید باشد .واقعیتی که هست اما حق او نیست . با همه این اوصاف قهرمان نمایش همچنان امیدوار به آینده یک زندگی بی دغدغه و دور از جنگ ومصیبت است . مثل همه زنان داغدیده که برای تعین سرنوشت خود قهرمانه مبارزه می کنند .
جنسیت در این نمایش بهانه ای است برای ارتباط بیشتر با مخاطب . زن دراین نمایش اسطوره ای برای پیدا کردن هویت آدمهای است که در جنگ گم شده اند . نماینده همه انسانهایی است که بدون آنکه زبان باز کنند فریاد شان همه دنیا را به چالش کشیده است . چالشی برای دفاع از انسانیت . نویسنده از زبان قهرمان گمنامی که حتی در خانواده هم از بسیاری نعمات بصورت یکسانی برخوردار نیست . «همیشه زمانی که از مدرسه بر می گشتیم پسرا زودتر می رسیدند وساعتها بر تاب سوار می شدند» اما در زمان فاجعه انسانی مرد زن باهم قربانی می شوند .
آدم نمایش انسانی در قالب یک زن که برای یک زندگی عاشقانه با «چیا» تلاش زیادی کرده است .انسانی در قالب پدری که با عشق ساعتها سوار بر ماشین بیانها را برای دیدن خانواده اش طی می کند . مادری که خیاطی می کند . دختری که نقاشی می کشد.و هر لحظه گوش بزنگ صدای بچه های محله است تا بدوند و محله را باهم پر از هیاهو کنند .
نمایش ما را در برابر تابلوهایی قرار می دهد که زندگی همه مارا نقاشی کرده اند . اینه ای که خود ما را نمایش می دهد وزندگی خود مارا باز تاب می دهد .

الهه کریمی تنها بازیگر در صحنه با بیانی خوب و بدن و حرکت ارتباط بسیار خوبی با تماشاگران پیدا می کند و در نقش فرو می رود و تماشاگر را با خود همراه می کند . هرچند به لحاط صوتی، چه به لحاظ انعطاف بدنی و چه به لحاظ انعطاف حسی  در لحظاتی از نمایش این ارتباط با تماشاگر ونقش از هم جدا میشوند وبازیگر بلاتکلیف و مظطرب در صحنه بزرگ سالن رها می شود ونمایش از ریتم می افتد .
شهروز حاجی حسن بعنوان کارگردان به درک درستی از متن نرسیده بود ودر مسیر تجزیه وتحیلی متن همانند لحظات رها شده بازیگرش در نمایش به اشتباه قدم برداشته وبجای اینکه از بازیگر برای بیان درست نمایش استفاده کند به مسیری رفت تا از احساسات عاطفی تماشاگران کمک بگیرد .تاثیر بسیار مقطعی که هیچ کمکی به نمایش نمی کرد واز هدف اصلی خود دور می شد .
بهره گیری از احساسات عاطفی بازیگر وتماشاگر ، اشتباهی است که متاسفانه بازیگران وکارگردانان تازه کار مرتکب آن می شوند و نمایش را از مسیر خود دور می کند کما اینکه در چند نمایش دیگر نیز همین مورد تکرار می شد .
موسیقی زنده نمایش درنوع خود جالب وبود و امیدوارم گروه بتواند در کارهای آتی با بلوغ هنری بیشتری اثری ماندگارتر خلق کنند .

==================================================/

سومین نمایش اجرا شده در جشنواره نمایش شمس الاماله

نمایش:
شمس الاماله
نویسنده
سهراب حسینی
کارگردان شهروز حاجی حسن
بازیگر
پیمان پور آذر
خلاصه نمایش:
در پنجاه سال حکومت ناصرالدین شاه قاجار طبیعی ست سوء قصد های زیادی به جان او شده باشد؛
این روایت خوانشی پارودیک است از یکی از این سوء قصد ها که اواخر عمر شاه ، توسط یکی از
معتمدینش ، امیر آخور سلطنتی ، طراحی شده . هرچند با دفع توطیه ، شاه از این مخمصه جان سالم
به در می برد ، اما نقل است که بسیار وحشت زده می شود.

نمایشی که به بازی بازیگر آن تکیه داشت . پیمان پور آذر با استفاده از فرم روایی در نمایش  و استفاده متنوع از بدن و بیان ،جای خالی  نور و دکور وحتی کارگردانی را نیز پرکرده بود . بازیگری که یک تنه بار روایی نمایش را به دوش کشید  و در حد توان خود نمایش را چنان اجرا کرد که از لحاظ جذابیت کمبود دیگر عوامل نمایش  احساس نشود . واین نقطه قوت کار پیمان پور آذر بود واز خود انعطاف بدنی و بیان خوبی نشان داد وریتم اجرا وفضای صحنه رابه تنهایی نگه می داشت .

آنچه بر بازی بازیگر  وکل نمایش بیش از هر چیزدیگری  تاثیر منفی گذاشت  عدم کارگردانی و هدایت صحیح بازیگر بود.

پیمان بیش از هرچیز نشان داد که بازیگری مستعد و توانایی پیشرفت را دارد وامیدواریم که کارهای بهتر ی از او ببینیم.

***************************************/

نوشته ای برای نمایش چهارمین اثر جشنواره «مراحل رشد ونمو قورباغه»

 «گه‌شه‌و پیگه‌ییشتنی بوقه‌کان»
نوشته علیرضا اجلی
کارگردان : آرمان خضر آقایی

 

نمایش مراحل رشد ونمو قورباغه توسط گروه جوانی به اجرا درآمد که اولین تجربه یک تئاتر مونودراما یی آنها است .
اجرایی زیبا و دیدنی وقابل قبول در حد وقواره خود بود .اجرایی که می توان به سرمایه گذاری در تئاتر واهداف اینچنین جشنواره های امیدوار شد .
نمایشنامه به زبان کوردی ترجمه شده ومترجم ضرب آهنگ ونحوه ادای دیالوگهای نمایشی متن را به خوبی رعایت کرده است .
من از همینجا ازیوسف مریوانی به خاطر ترجمه روان ویکدستی از نمایشنامه تقدیر وتشکر می کنم .
نمایشنامه دارای ساختاری تقریبا” خوب وساختارمند که در آن روند نمایش به زیبایی شکل می گیرد. ونشانه های زیادی از عوامل یک نمایشنامه مونودراما را در خود دارد .
تنها بازیگر نمایش آلان مریوانی تقریبا” از داده های نمایشی و سیر خط نویسنده در صحنه به خوبی بهره می برد وبا بدنی آماده نسبت به دیگر شرکت کننده گان بازی قابل قبولی ارایه می دهد . وتماشاگر را با خود همراه می کند نمایشی که تماشاگران نیز از این ارتباط راضی اند و از تماشای آن لذت می برند .
نمایش ” مراحل رشد ونمو قورباغه ” چهارمین اثراجرا شده در نخستین جشنواره تئاتر تک نفره بوکان است .
وعلیرغم اولین تجربه کارگردانی وبازیگری عوامل آن تقریبا” بیشتر شاخصه های لازم برای اجرای یک اثر تک بازیگری را داشت .
تنها پرسوناژ نمایش، در آغاز صحنه و ظاهراً بعد از بیدار شدن از خواب، ویا یک رویا که اساساً می تواند ادامه همان یک خواب ورویا دیدن تلقی شود، به شرحی از زندگی خودش وبرون افکنی خرده روایت‌ها و جنبی دیگری می پردازد. ؛ این برون‌فکنی‌ها خط سیر داستان را که نشانه های از داده های اجتماعی واوضاع سیاسی واقتصادی واجتماعی وروانی بیرون از پنجره را بیان می کند .
در بیرون از پنجره آنچه دیده می شود پلی آهنی که ماشین های آهنین بطرز عجیبی بر روی آن در حرکتند بدون آنکه بفهمند چه کسی آن را ساخته وچگونه ساخته شده است .
پرسوناژ نمایش در لفافه سخن ومونولوگی کشدار وبریده بریده نوع نگرش خودش را نسبت به جامعه وروابط انسانها و ارتباط با موضوعات ناشناخته و شناخته شده و ساده و یا حل نشده با طرح پرسشهای بدون جواب وبی منطق می پردازد . مانند رابطه بوقلمون و قورباغه و نحوه گفتمان آنها باهم . همین نکته های متن به زیبایی آن افزوده است وموقعیتهای پر از تعلیق ودامنه دار را برای بازی خوب بازیگر بو جود می آورد .
وباعث می شود با حوادث درون نمایش همذات پنداری کند و رویاهای دست نیافتنی خودش را با تماشاگر به اشتراک بگذارد . رویایی که علیرغم غیرممکن بودن آن تماشاگر منتظر نتیجه وسرنوشت آدم نمایش می ماند .
بازیگر با کش وقوسها و استفاده از فضای انتخاب شده و دکور ووسایل فضای خوبی را خلق می کند .میزانسنها خوب انتخاب شده وقابل تحسین است .وباعث گردیده بود تا نقش مرد مورد نظر نمایش پر رنگ تر ولعاب دار تر بنظر برسد .وموقعیتهای بهتری برای ارایه یک بازی خوب در اختیار بازیگرش قرار می داد .
بنظر من این گروه جوان از دستمایه ها ونتیجه خروجی خوب این جشنواره خواهند بود وکشف استعدادهای است که مد نظر اهداف جشنواره است .
=======================================*
نوشته ای برای  پنجمین نمایش اجرا شده « قلاده ای برای یک سگ مرده»

نوشته محمد چرمشیر
کارگردان وبازیگر سیروان قاسمی
پنجمین اثر اجرا شده در نخستین جشنواره تئاتر تک نفره بوکان


نویسنده این اثر از نمایشنامه نویسان خوب ایرانی است . نمایشنامه نویسی که سیر خط فکری واندیشه ادبی خاص خود را یافته ودر میان ادبیات نمایشی فارسی ایران در حال جا باز کردن برای خود است .
آثار خود را برای خواندن واجرا می نویسد به تماشاگران و مخاطبین خودش هم این اجازه را می دهد تا به راحتی در متن کند وکاو کنند وبا طرز فکر و هدفش آشنا شوند وهمراه باشند .
برای همین همه مخاطبین چرمشیر از فیلسوف و هنرمند ان حرفه ایی وآماتور وجوان و خواننده ساده به راحتی با آثارش کنار می آیند.
سیروان قاسمی با انتخاب این اثر همانگونه که خودش را به چالش کشیده و توانایی اش را با آن می سنجد تماشاگرانش را نیز با این چالش همراه می کند .
انسانی سگ نما ویا سگی انسان نما در حالیکه به خاطر خوردن گوشت مانده سمی، مسموم شده و آخرین لحظات زندگی اش را می گذراند از پشت صحنه وارد نور صحنه می شود .
پرسوناژی که با تخیلات و تفکرات خود درگیر است و نتیجه این درگیری ها را با کلمات به مخاطبنیش منتقل می کند .
سیروان قاسمی جوانی است علاقمند به تئاتر و برای همین علاقه راهی شهرهای بزرگتر شده تا به علاقه اش جامه عمل بپوشاند . وخودرا به چالش بکشد
اما همین چالش خیلی از سوالهای بی جوابی را هم برای خودش وهم تماشاگران این نمایش بهمراه خواهد آورد .
یک کارگردان ،بازیگرکه اتفاقا” همه فاکتورهای دیگر عوامل نمایش را نیز انجام می دهد .و از خیر کار گروهی گذشته و عواملی مانند موسیقی ، نور ،را نیز نادیده می گیرد .باید چنان دلیل محکم وقاطعی برای انتخاب این متن داشته باشد و چنان از ظرافتهای بازیگری وکارگردانی استفاده کند که به راحتی بتوان به مستندات انتخاب پی برد .
سیروان به عنوان بازیگر نسبت به این دلایل و جهان بینی خود از متن و روانشناسی مخاطب در زمان اجرا اشاره ای زیادی نکرد. یک بازیگر کارگردان زمانی خود را برای یک چالش آماده می کند که حداقل توانایی بیان رسا وخوب ، بدنی رو فرم وآماده وحسی قابل رویت را در خود ببیند .
سیروان در لحظاتی از نمایش خصوصا” درشروع ده دقیقه دوم نمایش توانست با این چالش کنار بیاید . چالشی که از ابتدا ی متن همه عوامل و تماشاگران را به نبردی فلسفی فرا می خواند .
چالشی از به نقد کشیدن زندگی های روزمره همه انسانهای زنده روی زمین از همه رنگ وپوست و خون ونژاد ،از بی تفاوتی همه به زندگی ودنیای اطراف مان ،از اینکه کسی به کمک نمی آید .و نباید منتظر کمک دیگران بود . از تنهایی انسانها در میان خیل عظیم همنوعان ،از بی اهمیت بودن زندگی که توسط بی توجهی دیگران مسموم شده ودر همین بی توجهی وتنهایی خواهد ماند ونیست ونابود می شود .
در میان همه فلاسفه با همه نوع تفکرات از هایدگر وویل دورانت تا نام آنهای که هستند وبگوشمان نخورده است .
سیروان در بسیاری ازلحظات از سرگردانی در میان صحنه دست وپا میزد وبی دلیل از حرکت باز می ایستاد و دور ونزدیک می شد .
گاهی به ایجاد یک بازی خوب با کلمات نزدیک می شد اما چند لحظه بعد نیمه کاره آن را رها می کرد و برای ادامه مونولوگ حفظ شده تمرکزش را از دست می داد.
متن چنان بود که سیروان را به ارایه یک بازی حرفه ای تر برای ارایه ناکامی های زندگی سگی وهمه ابهامات و سوالات بی جواب و ارتباط با تماشاگر ناچار می کرد که امیدوارم در اجراهای بعدی بیشتر به این مقوله بپردازد وتلاش بیشتری برای درک متن و ارایه بازی قابل قبول تری انجام دهد .
====================================**

آخرین اجرای جشنواره نمایش سگ‌ها مادرت را می‌خورند
نویسنده: میثم فرهمندیان
کارگردان :کاوه محمد زاده
داستان زنانی است که قربانی خشونت جامعه‌خویش می‌شوند

این عبارت اولین جمله ای است که منتقد خوب استانمان ابراهیم ابراهیمی در مورد این نمایش به کار برده است ودر سایت وزین ایران تئاتر استان آذربایجان غربی درج شده است . وخواندن در مورد این نمایش را به آن ارجاع می دهم .

این نمایش هم زمان با شرکت در این جشنواره  توانست به بخش رقابتی سی و دومین جشنواره استانی استان آذربایجان غربی هم را ه پیدا کند وازسوی هیات دارران ومنتقد جشنواره بعنوان یکی از کارهای برتر استان از آن تقدیر وجوایز جشنوارهرا دریافت کند.