نقدی بر وقتی زنجرهها شیهه میکشند در جشنواره تئاتر استان آذربایجان غربی
متکی بر «تمامیت حرکت»
کار آقای خسروپرست کاملا متکی بر«تمامیت حرکت» است. 2
کار آقای خسروپرست کاملا متکی بر«تمامیت حرکت» است. 3
کار آقای خسروپرست کاملا متکی بر«تمامیت حرکت» است. 4
کار آقای خسروپرست کاملا متکی بر«تمامیت حرکت» است. 5
کار آقای خسروپرست کاملا متکی بر«تمامیت حرکت» است. 6
کار آقای خسروپرست کاملا متکی بر«تمامیت حرکت» است. 7
کار آقای خسروپرست کاملا متکی بر«تمامیت حرکت» است. 8
تئاتر آذربایجان غربی_ ابراهیم ابراهیمی،به جرات میتوانم ادعا کنم که شاهد یک نمایش کامل از متن و اجرا بودیم کارگردانی آقای پیروزنیا به خوبی با متن تطابق دارد و ایشان در خلق فضاها و طراحیها بسیار به خوبی عمل نمودهاند
به جرات میتوانم ادعا کنم که شاهد یک نمایش کامل از متن و اجرا بودیم.وقتی زنجرهها شیهه میکشند:داستان یکی از بازماندگان قاجار به نام احتشام است که با عمهاش زندگی میکند.احتشام مردی معلول است که توانایی کوچکترین حرکتی را ندارد.این موضوع برای عمهخانم بسیار آزار دهنده است،چرا او معتقد است که با مرگ خویش و احتشام آخرین بازماندگان قاجار از بین خواهند رفت.او برای جلوگیری از این واقعه پرستاری برای احتشام استخدام میکند اما در پس این استخدام نیرنگی نهفته است،نیرنگی که لیلا(پرستار) را به بهانهی اینکه نباید نامحرم به اتاق احتشام قدم بگذارد به عقد احتشام در میآورد و در نهایت لیلا به همسری احتشام تن در میدهد.و کودک وی را باردار میشود.در فواصل این داستان ما شاهد حضور روح مادر احتشام هستیم که از جنایات هولناک این خاندان پرده بر میدارد.و ادامهی همین جنایات که از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشود.در این جا من یاد نمایشنامهی برزخ ویلیام باتلر ییتس افتادم،جایی که گناه پدر نهتنها هیچوقت کاسته نمیشود روز به روز نیز برآن افزوده میشود.در نهایت عمه خانم میمیرد و لیلا جانشین وی میشود.
متن آقای خسرو پرست از چند جهت برای من بسیار جذاب بود،اول آنکه ما با یک چند پیرنگی نمایشی طرف هستیم که بسیار زیبا و بدون هیچگونه تختی از یک پیرنگ به پیرنگی دیگر منتقل میشویم بدون اینکه این مسئله را احساس کنیم حال اینکه خود مسئلهی چند پیرنگی مختص رمان است.من در یکی از نقدهایی که بر کار استرالیا نوشته بودم،معتقد بودم که آن کار به لحاظ نظریهی لوکاچ به سوی یک رمانیشدن قدم برداشته است.اما کار آقای خسروپرست نهتنها رمانی نمیشود بلکه کاملا متکی بر«تمامیت حرکت» است.حال این سوال پیش میآید که این کار چگونه صورت گرفته است؟پاسخ این سوال در زبان دراماتیک کار نهفته است.قدرت قلم آقای خسرو پرست به اندازهای خوب است ،که زبان را در دو زمان کاملا مختلف میآفریند،بدون آنکه یکی را فدای دیگری کرده باشد.ما حضور زمان و حال بودن آن را بر روی صحنه لمس میکنیم.وقتی فعل زبان به حال تبدیل میشود ،آنموقع زبان دراماتیک خود را نمایان میکند که به لحاظ ساختاری با زبان ادبی که همان زبان رمان است کامل فرق خواهد داشت و این جایی است که درام ظهور میکند.مسئلهی بعدی که هم در متن وجود دارد و هم در اجرا به خوبی به آن پرداخت شده است.مسئلهی ماتریالیسم فرهنگی است.بروس مککناچی ای اصطلاح را اینگونه تعریف میکند که: جوامع چه در قالب دستههای کوچک سازمان یافته باشند و چه در قالب دولتهای بزرگ، به ارتباط و یادآری نیاز دارند،داستان گویان و خنیاگران انواع و اقسام شیوههای اجرای شفاهی را همچون جامهای بر تن گنجینهها گاه منشا رقص،موسیقی و آئینهایی میشدند که باعث میشد افراد در قالب یک اجتماع ،اجتماعی برخوردار از نوعی جهانبینی خاص، گرد هم آیند و همبستگی پیدا کنند.»
در واقع ماتریالیسم فرهنگی به آثار ادبی به مثابه کرد و کارهایی اجتماعی نگاه میکند که باید همچون بازنماییهایی از سامانههای اجتماعی و ساختارهای نهفته در زیر لایههای رویی آنها قرائت شوند. نقد ماتریالیستی امروزی میکوشد دریابد که چگونه ادبیات محصول طیف گستردنای از سامانههای و کرد و کارهای اجتماعی و همزمان سهیم در آنهاست،سامانهها و کرد و کارهایی که دامنهی آنها از زبان یک جامعه تا اقداماتی که آن جامعه در بر ساختن انواع جنسیت،نژاد،قومیت،یا ملیت انجام میدهد گسترده است.»امروزه این مسالهی ماتریالیسم فرهنگی برای غربیها از ارزش وافری برخوردار شده است.تا جایی که پاتریس پاویس نظریهپرداز بزرگ فرانسوی بر این گفته صحه میگذارد.که تئاتر امروزه در شرق به این دلیل بسیار خوب است که آنها داستانها و روایتهایی را دارند که درگیر سنت نشده است و نمونهی این موفقیت را در آثار کرهایها مییابد.کرهایها امروزه داستانهای کهن خویش را به گونهای بسیار اعجابانگیز با داستانها امروزشان تلفیق میکنند.که ویژگی قومیتی و فرهنگی کرهایها را در مراحل تاریخی به نمایش میگذارد.نمونهی این تلفیق در را میتوان در کار آقای خسروپرست یافت،آنچه که تئاتر امروز ما شدیدا به آن نیازمند است.بازگشت به این ماتریالسیم فرهنگی است.
کارگردانی:
کارگردانی آقای پیروزنیا به خوبی با متن تطابق دارد و ایشان در خلق فضاها و طراحیها بسیار به خوبی عمل نمودهاند.به لحاظ استفاده از ویدیو پروژکشن در یک متن نمایشی که در وهلهی اول متنی کلاسیک به نظر میرسد و سپس با ورود لیلا فضایی امروزی به خود میگیرد.میتوان گفت که حضور این ویدیو کاملا منطقی است.من با توجه به اینکه به لحاظ میزانسن و طراحی مشکل خاصی در کار نمیبینم.به یکی از زیباییهای کار میپردازم.و آن ورود و خروج بازیگرها از تصویر است.در ایندجشنواره چند کار دیگر هم حضور داشتند که از فیلم استفاده کرده بودند اما استفاده از این ویدیوها اصلا کاربردی نبودهاند،من دوست دارم به همین مناسبت از اهمیت امروزی این ویدیوها و رسانههای دیجیتال در تئاتر بپردازم و تمرکزم را بر این ورود و خروج به ویدیوها بگذارم.
بازنمایی یک رسانه در رسانهای دیگر ، اصلاح یک رسانه را از طریق بهبود قراردادهای رسانه دیگر دنبال می کند. در مورد کارگردانی قرن بیستم ، به راحتی می توان نشان داد که صحنه دائماً فرایندهای وام گرفته شده از تکنولوژی رسانه هایی مانند سینما و اخیراً ویدئو را اتخاذ می کند و آنها را با نیازهای فعلی سازگار می کند. نمای نزدیک ، تدوین و مونتاژ آلترن( آلترن تکنیکی است که اغلب در فیلم ها برای ایجاد اقداماتی که در همان زمان و معمولاً در همان مکان اتفاق می افتد استفاده می شود. در یک برش عرضی ، دوربین از یک عمل به یک عمل دیگر بریده می شود ، که می تواند نشان دهنده همزمانی این دو عمل باشد اما همیشه اینطور نیست.) نمونه هایی از تکنیک های فیلم که کاملاً با صحنه تئاتر تطابق دارند. پاویس بر این باور است که انعکاس بینارسانهای شامل معیارهای نامنظم و خاص رسانه ها نیست ، بلکه مربوط به کاربرد ، نوع برداشت ، تاثیر، استراتژی و تجربه زیبایی شناسی است که از طریق یک رسانه تحقق مییابد "
در این مثال ، تجربه زیبایی شناسی از میانجی گری بدن ، هنرمندان و به همان اندازه تماشاگران ناشی میشود ، میانجی گری بین اصول ضد تناقضی از قبیل: درست و نادرست ، زنده و فیلمبرداری شده ، کلاسیک و مردمی. این میانجیگری در عین حال یک درمان برای بدن خسته تماشاگران است ، یک درمان اجتماعی برای رقصیدن با هم و همزیستی سبک های، فرهنگ ها ، و گروه های مختلف انسانی است. در واقع استفادهای که آقای پیروزنیا از این تکنیک میکند،تکنیکی است که برای جایگزین بازیگر دیجیتال به جای بازیگر واقعی در قرن بیست و یکم استفاده میشود یعنی بدن دیجیتال جانشین بدن واقعی بازیگر میشود. حال اینکه استفادهی کارگردان در این کار دقیقا منظبق بر ویژگیهای متن است.
نمایش«وقتی زنجرهها شیهه میکشند»
نوشتهی: محمود خسروپرست
کارگردانی: علی پیروزنیا
منتقد : ابراهیم ابراهیمی
شرکت کننده در سی و دومین جشنواره تئاتر استان آذربایجان غربی .