نقدی بر اندر احوالات جنگهای متقارن در جشنواره تئاتر استان آذربایجان غربی
نگرشی طنز و مزاح و همدلی
تئاتر آذربایجان غربی_ ابراهیم ابراهیمی، میتوان گفت که کارگردانی چیزی برای گفتن ندارد.در چنین فضایی که حرکت بازیگر بسیار محدود است فضا سازی بر اساس لحن و کشف نشانهها صورت میگیرد .که متاسفانه کارگردان این بخش مهم را فراموش کرده است
نمایش «اندر احوالات جنگهای متقارن» داستان سربازانی رها شده است سربازانی که بعد از جنگ دیگر کسی به آنها اهمیت نمیدهد.سربازانی که پس از جنگهای طاقت فرسها و در پایان جنگ دیگر کسی آنها را به خاطر نخواهد آورد.من سربازان نمایش «اندر احوالات جنگهای متفارن» را همچون «بکمان» نمایشنامه «ولفگانک بورشرت» تصور کردم.اگر چه بکمان بعد از سالها اسارت میتواند به خانه برگردد،اما آنها حتی به خانهاشان هم نمیتوانند برگردند.همانگونه که بکمان تمام درها را میزند تا بلکه کسی او را که یک قهرمان جنگی بوده است را بشناسد و به خانهاش ببرد،و موفق نمیشود.شخصیتهای «پینا و کمن» حنی نمیتوانند آن درها را بیابند،درهایی که هیچکدام نمیخواهند به آن برسند و این در صحنهای که تصمیم میگیرند با تمام قدرت برای رسیدن به ساحل تلاش کنند ،قابل مشاهده است آنها از اسارت میترسند ،حد اقل در مورد یکی از آنها اینگونه است،در نمایش بورشرت حتی رودخانههم جسم بیجان بکمان را تحمل نمیکند و او را بیرون میاندازد،در این نمایش نیز دریا آنان را تحمل نمیکند ،آنها هیچگونه سخاوتی از جانب دریا دریافت نخواهند.با دیدن صحنهای که سربازان گوشت تن یکدیگر را میخورند یاد این گفتهی هاینر مولر افتادم که میگوید:« جهان برخلاف نظر برشت که معتقد است باید آن را ساخت،کشتارگاهی بیش نیست و اومانیسم این نظام ،در خود خوف و وحشت را پرورش میدهد». هاینر مولر که خود در اغلب کارهایش به جنگ،کشتار و بازیهای سیاسی میپردازد،در نمایشنامهای با عنوان «رزم خونین» چهار سرباز فراموش شده در جنگ را نشان میدهد که در نهایت از وحشت گرسنه ماندن گوشت تن یکدیگر را میدرند و زنده ،زنده همدیگر را میخورند.در نمایشنامهی «اندر احوالات جنگهای متقارن» نکرشی طنز و ،مزاح ،و همدلی نهفته است. آنچه در این نمایش ، موضوع فرت و اشمئراز است نفس جنگ است هر نوع جنگی گوشت و پوست آدم ها را از هم جدا می کند چرا که زندگی تمام می شود و روح ؛ سرگردان است و خود مرگ هم نمی داند به کجا می ورد. جنگ بد است ، اما این یک نیمه لیوان است روی دیگر جنگ را ما خود احساس کردیم دیدن زیبایی وجود انسان هایی که برای حیات انسانی ، آزادی ، زندگی و حقیقت ، برای مردمانشان و نه فقط خودشان ، از زندگی خود دست می شویند و به زشتی جنگ تن می دهند .این مسئله نیز یکی از زیباییهای نمایشنامه است.
به لحاظ ساختاری نیز نمایشنامه از یک ابتدا یک میانه و یک پایان مشخص برخوردار است.دیالوگنویسی نیز بسیار به نمایشنامه کمک کرده است.
در مسئلهی کارگردانی،در جایی که فضا بسیار بسته است،کار کارگردان به فضاسازیها و تحلیل ،لحن و رفتار بازیگران و طراحی صحنه محدود میشود.کارگردان سعی کرده است که در طراحی خویش از صحنه تا جایی که میتواند بر بازیها تاثیر بگذارد ،اما در چنین فضایی که حرکت بازیگر بسیار محدود است فضا سازی بر اساس لحن و کشف نشانهها صورت میگیرد .که متاسفانه کارگردان این بخش مهم را فراموش کرده است .در رابطه با استفاده از ویدیو که میتوانست برای فضاسازی اتفاق خوبی را رقم بزند.توضیحاتی را لازم دیدم که در این رابطه ارئه کنم،امروزه استفاده از هنرهای دیجیتالی به یک امر اساسی برای کار تئاتر تبدیل شده است و شاهد ظهور فضاسازهای بزرگی چون ژوزف اسوودا و ژاک پولییری هستیم .پولییری در یکی از اجراهای خویش با آبی کردن کامل فضای صحنه با استفاده از ویدیو پروژکشن یک کروماکی سینمایی را بر روی صحنه میآورد. از دهه 1990 هنرمندان تئاتر مانند رابرت لپاژ ، پیتر سلرز ، جورجیو باربرو کورستی یا فرانک کاستورف مرحله جدیدی را در استفاده از ویدئو افتتاح کردند: ویدیو دیگر در حاشیه و برای تحریک محض استفاده نمی شد ، بلکه در قلب دستگاه و روش جدید روایت با استفاده از تئاتر قرار گرفته بود. از این نظر ، این دیگر خود هدف نیست ، بلکه عزیمت جدید به سوی سرزمینهای ناشناخته است.در کار اندر احوالات جنگهای متقارن نیز استفاده از ویدیو زمانی زیبا خواهد بود که ادراک تماشاگر را تحریک کند.اما استفاده از ویدیو در کار جنگهای متقارن در حاشیه قرار گرفته است.در نتیجه با این اوصاف میتوان گفت که کارگردانی چیزی برای گفتن ندارد.
در زمینهی بازیها نیز صداسازیهای بی مورد و درک ناقص متن کاملا در بازیها مشهود است.بازیگرها بدون اینکه درک درستی از دیالوگ و موقعیتهایشان داشته باشند ،فقط متن را میخوانند.
نمایش: اندر احوالات جنگهای متقارن
نویسنده: محمد جواد صالحی
کارگردان رامین دانشمند
منتقد : ابراهیم ابراهیمی